لهجه و ترکیب قدیمی است بجای بسر شدن بمعنی بسر آمدن. خاتمه یافتن. بانتها رسیدن. پایان یافتن: پیش ارسلان خان آمدند و گفتند کار زنگیان و ملک باسری شد. (اسکندرنامه نسخۀ نفیسی)
لهجه و ترکیب قدیمی است بجای بسر شدن بمعنی بسر آمدن. خاتمه یافتن. بانتها رسیدن. پایان یافتن: پیش ارسلان خان آمدند و گفتند کار زنگیان و ملک باسری شد. (اسکندرنامه نسخۀ نفیسی)
لاغر یا نازک و یاتنک شدن: فلان که سابقاً کلفت بود حالا باریک شده است. (فرهنگ نظام). استدقاق. (منتهی الارب). لاغر شدن. (ارمغان آصفی) (غیاث) (آنندراج). ضعیف شدن. (فرهنگ ضیاء). رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 307 شود: جهان بر جهاندار تاریک شد تن پیلواریش باریک شد. فردوسی. ز ناخوردنش چشم تاریک شد تن پهلوانیش باریک شد. فردوسی. گردن از بار طمع لاغر وباریک شود این نوشتست زرادشت سخندان در زند. ناصرخسرو. بدر او شد چو ماه نو باریک شد جهان پیش پیرزن تاریک. سنایی. از روی تو ماه آسمان را شرم آمد و شد هلال باریک. سعدی (ترجیعات). از تواضع میتوان مغلوب کردن خصم را میشود باریک چون سیلاب از پل بگذرد. صائب (آنندراج). به از روشندلی تیرشهابی نیست شیطان را که شد باریک زاهد تا هلال عید پیدا شد. صائب. آب شد باریک تا رفتار دلجوی تو دید گل سپر انداخت تا رخسار نیکوی تودید. محسن تأثیر (آنندراج). نازکتر است از رگ جان گفتگوی من باریک شد محیط چو آمد بجوی من. صائب (از ارمغان آصفی). بیتاب نشد مه اگر از تاب جمالت پس بهر چه باریک شد از شهر بدر رفت. کاشی آملی (از ارمغان آصفی) (آنندراج). هر کجا باریک شد راهت قدم از سر بنه جاده گر از تار در پیش آمدت مضراب باش. کلیم (از ارمغان آصفی).
لاغر یا نازک و یاتنک شدن: فلان که سابقاً کلفت بود حالا باریک شده است. (فرهنگ نظام). استدقاق. (منتهی الارب). لاغر شدن. (ارمغان آصفی) (غیاث) (آنندراج). ضعیف شدن. (فرهنگ ضیاء). رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 307 شود: جهان بر جهاندار تاریک شد تن پیلواریش باریک شد. فردوسی. ز ناخوردنش چشم تاریک شد تن پهلوانیش باریک شد. فردوسی. گردن از بار طمع لاغر وباریک شود این نوشتست زرادشت سخندان در زند. ناصرخسرو. بدر او شد چو ماه نو باریک شد جهان پیش پیرزن تاریک. سنایی. از روی تو ماه آسمان را شرم آمد و شد هلال باریک. سعدی (ترجیعات). از تواضع میتوان مغلوب کردن خصم را میشود باریک چون سیلاب از پل بگذرد. صائب (آنندراج). به از روشندلی تیرشهابی نیست شیطان را که شد باریک زاهد تا هلال عید پیدا شد. صائب. آب شد باریک تا رفتار دلجوی تو دید گل سپر انداخت تا رخسار نیکوی تودید. محسن تأثیر (آنندراج). نازکتر است از رگ جان گفتگوی من باریک شد محیط چو آمد بجوی من. صائب (از ارمغان آصفی). بیتاب نشد مه اگر از تاب جمالت پس بهر چه باریک شد از شهر بدر رفت. کاشی آملی (از ارمغان آصفی) (آنندراج). هر کجا باریک شد راهت قدم از سر بنه جاده گر از تار در پیش آمدت مضراب باش. کلیم (از ارمغان آصفی).